بعد از خوردن یه قهوه دبش که با فرنچ پرس دمش کردم دوباره اومدم پای مقاله هام عود قهوه ام رو هم دارم روشن می کنم نور چراغ مطالعه ام رو هم زرد کردم و روشنش کردم خیلی حس خوبی میده بهم حال و هوای پاییز رو برام تداعی می کنه

مقاله خوندن برام خیلی سخته آخه من زبانم در حد متوسطه :( ولی دارم مثل بقیه کارایی که کردم از زیر صفر شروع

می کنممهم نیسمن خیلی زمین خوردم روزگار خیلی بهم سخت گرفته .اما مطمینم که می تونم از پسش بر بیام چون برام مهمه که حالا که رسیدم به این مسیری که خیلی وقته منتظرشم ازش با لذت گذر کنم با موفقیت .

باید هر طور شده تا پونزده شهریور جمع کنم کارامو .ببرم پیش دکتر . آر .چقدر حس خوبی دارم نه ساله که این حس رو نچشیدم خواستم ولی نشدهفقط به خاطر شرایطو آدمای سمی

الان که دارم  براتون مینویسم اتاقم پذیرای نسیم خنکی هست که داره به اومدن شهریور خوشامد میگه با خودم فکر میکنم به قول رادیو چهرازی با همه سختیا زندگی هنوز خوشگلیاشو داره امیدوارم تا آخر روز این حس خوب باهام باشه برای ما دو قطبی ها مخصوصا افرادی مثه من هیچ چیز پایدار نیست مشخص نیست یک ساعت بعدم چی هست .

بی خیال ولش کن من فعلن برم تا بعد از ظهر حداقل این مقاله ده صفحه ای رو تموم کنمروزتون پر از حس خوبheart

 


مشخصات

آخرین جستجو ها