بله شب امتحان و مثل همیشه اینکه درسته که یک هفته وقت داشتم اماااا.دریغ از باز کردن کتاب برای یک لحظه دارم تو سر خودم میزنم از یک طرف ترجمه مقالم که نصفه مونده از طرف دیگه این امتحان کوفتی و البته این وقت کم باقی مونده . به هر حال باید بگذرونم امشب رو .هر چند برام عادی شده اما میدونم چاره شارژ موندنم اینه که اسپرسو بزنم سنگین .این شب امتحان برام درس نمیشه هیچ وقت یه سالم وقت داشته باشم باز همینی هستم که هستم حکایت کنکورم آخ که چقدر دلم میسوزه هنوز برای این کنکور لعنتی .ولی ولش کن مهم نیست تموم شده رفته
واااای میدونی چی باز یادم افتاد ؟؟؟ دادن پیش نویس طرحم به دکتر . آر که تا 15 شهریور ددلاینش هست و من هنوز هیج غلطی نکردم فکر کنم اگه همینطور بشینم اینجا همه بدبختی هام میان جلو چشمم
من برم فعلن برام پالس مثیت بفرستین
بعدا نوشت : خب ساعت از دوازده شب گذشته و من میدونم که باید حالا حالاها بیدار باشم دوباره اکتیو شدم و از این بابت خیلی خووشالم م قراره بیدار بمونیم واسه امتحان فردا بعدم قراره بریم کتاب بخریم امروز خیلی حس خوب داشتمدوباره پر کار شدم این اصل اصل زندگیه برای من چقدر خوشحالم که می تونم با خودم خلوت کنم شب ها بدون هیچ هراس و نا امیدی
شب خنک و آروم تابستونی تون بخیر
درباره این سایت